صفحات

۱۳۹۱ شهریور ۲۴, جمعه

جایگاه زن ایرانی


جایگاه زن ایرانی
در همه ی فرهنگها زن،نمادی از زمین،زایش وباروری و به معنای عام تر سمبل وطن و میهن است.
من به عنوان یک زن،موجودیتم در سرزمینم گم شده است.حال در این بین جایگاه من کجاست؟!و چه ارزش و مقامی دارم؟!
در جامعه اسلامی ایران که سران و روسای حکومتش دم ازاسلام و دین و خدا پرستی می زنند،اسلامی که برای زن ارزش مقام والائی قائل است،ما هیچ اثری از این جایگاه زن نمی بینیم.به ظاهر وانمود می کنند که برای زن ارج و قربی قائل اند، اما در واقع هیچ نشانه ای از آن یافت نمی شود شواهد امر گواه بر این باور است، کافیست نگاهی کوتاه به روند سی و چهار سال اخیرایران بیاندازیم و قوانینی که برای زن ایرانی وضع شده را مطالعه کنیم.
تحقیر و توهین وآزار واذیتهایی را که من خود به چشم دیدم ودیگر برایم قابل تحمل نبود.شرم از زن بودن خودم داشتم که چرا سکوت و تحمل می کردم؟و هر بار بعد از  فریاد اعتراض وداد آزادی ام منتظر سرکوب رژیم می بودم.در حالیکه دنیا شاهد بزرگی و مقام والای زن ایرای ست و بخصوص در تظاهرات سال 1388 شمسی برابر با 2009 میلادی همه ی دنیا به چشم خود دیدند که اولین صف محکم واستواری که از معترضین در خیابان ها تشکیل شد همه وهمه زنان ودختران وحتی پیرزن هایی بودند که تاب تحمل این همه ظلم وزور را نداشتند ولی باز دیدیم که در نهایت،حکومت وسران دد منش وشیطان صفتش با سرکوب،فریادمان را در گلو خفه کردند.
هرگز فراموش نخواهم کرد که درهمان روزهای خونین اعتراض، پیرزنی کنار خانه اش ایستاده بود وبین جوان ها بطری اب پخش می کرد وفریاد می زد:"موفق باشید برید جلو وانتقام این همه سال زجرو بدبختی مارو از این وحشی های از خدا بی خبر  بگیرید".
آری،تلخ بود اما واقعیت امراین است.
زن از دید انها فقط و فقط موجودی ست برای لذت و هوس رانی و سوء استفاده.
بیاد میاورم در همان روزها تعدادی از دوستانم را بازداشت کرده بودند و پس از آزادیشان وقتی از بلاهایی که بر سرشان امده بود وخواسته هایی که از انها داشتند تعریف می کردند بی اختیار اشک ازچشمانم جاری می شد. چقدر سخت است این همه را بشنوی وببینی اما هیچ کاری از دستت بر نیاید دستان ات خالی ست و قدرت وتوان مقابله با انها را نداری.
باورش سخت است که یک سرهنگ یا سرگرد نیروی امنیتی ویا یک بازجو سند آزادیت را درازای  قبول پیشنهادش بدهد.
نمونه بارز این فاجعه،افسانه نوروزی ست،زنی که پانزده سال پیش به اتهام قتل رئیس نیروهای انتظامی جزیره ی کیش که قصد سوءاستفاده از این زن را داشت به اعدام محکوم شده بود جرم این زن تنها این بود که می خواست از شرف و ناموسش دفاع کند. اما متاسفانه برای محکمه های عدالت کش رژیم فاسد این عمل هیچ نقش و تاثیری ندارد و همچنان اسرار براجرای حکم اعدام دارند.
آنانی که به عنوان حقوقدان و اسلام شناس در دیوان عالی قضائی و شورای نگهبان ودیگر مناصب بر اریکه قدرت تکیه زده اند،کسانی که کمترین حقی برای مردم قائل نیستند و مسلمانیتشان محدود به ریش وتسبیح شده واز روحانیت چیزی جز عبا وعمامه ندارند،کسانی که به گفته ی دکتر شریعتی:"دارنده ی مثلث زر و زور و تزویر هستند وبرای تثبیت درمقامشان از هیچ مکر وترفندی فروگذارنیستند وهر زمان که اراده کنند و لازم بدانند حکم و حدیث و فتوائی جدید ساخته و به خورد عوام می دهند.
آنها چگونه می توانند حامی ومدافع زنان مظلوم و رنجدیده ی ایران باشند؟حتی زنان خودشان هم کمترین بهره ای از آزادی نبرده اند و آنها را جز برای بهره جستن و استثمار نمی خواهند.
این ارزش واحترامی ست که حکومت برای "افسانه های ایرانی"در نظر گرفته است.
این نوشته،ذره ای از درد دلهای یک زن ایرانی ست که مانند افسانه بر او ظلم وستمهائی بسیار روا شده است.
به امید روزی که جایگاه زن درجامعه ی ایرانی آنقدروسیع و با ارزش شود که هیچ حکومتی نتواند در برابرش بایستدوهر نو ظلمی را بر او تحمیل کند و زن ایرانی با اندیشه های والایش نقش مهم و انکار ناپذیری را در جامعه ایفا کند وهمه ی زنان زیر پرچم ایران با آرامش وسربلند زندگی کنند.



   شیوا شریفی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر